زنان و عرفان (سوالات عرفانی خود را مطرح کنید )
پیش از شروع بحث عرض کنم هر عرفانی که انسان را در عمل به واجبات و دوری از محرمات مستحکم تر نکند عرفان شیطانی است نه عرفان اسلامی
در رسیدن به کمالات عالی انسانی بین زن و مرد فرقی نمیباشد، همان گونه که مردان میتوانند عشق معنوی داشته باشند زنان هم میتوانند دارای عشق معنوی باشند. عشق در نهاد همه افراد بشر گذاشته شده است و تمام انسانها عاشقند بدون هیچ فرقی بین زن ومرد.
آیات و روایات زیادی تساوی سالکان وصول به عشق حقیقی و حیات روحانی را در زن و مرد به اثبات میرساند من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو مؤمن، فلنحیینه حیوة طیبه... ؛ هر کس عمل صالحی انجام دهد مرد باشد یا زن در حالی که مؤمن هم باشد حتما او را با حیات پاکیزه احیاء و زنده میکنیم (نحل، آیه97).
اولاً، این آیه شریفه تصریح دارد که در این باب بین زن و مرد هیچ فرقی نیست.
ثانیا، حیات طیبه متفرع بر عمل صالح و ایمان شده است و این خود نکتهای است که به ما میفهماند این حیات طیبه حیات معنوی و زندگی روحانی (و عشق ملکوتی) است وگرنه لزومی نداشت متفرع بر عمل صالح و ایمان شود زیرا بسیاری از کفار و فساق بهترین حیات مادی و زندگی مرفه و به ظاهر پاکیزه را دارند.
ثالثا، فلنحیینه در ادبیات عرب متکلم معالغیر از باب افعال است مصدر آن احیاء میباشد یعنی زنده کردن و حیات بخشیدن و این خود دلیل دیگری است که این حیات طیبه حیات مادی نیست زیرا انسانها قبل از این که عمل صالح انجام دهند و ایمان آورند زنده بودند وحیات مادی داشتند و حیات مادی آنان متفرع بر عمل صالح و ایمان نبود پس این احیاء و زنده کردن به حیات طیبه که متفرع بر عمل صالح و ایمان است قطعا احیاء به حیات معنوی است نه حیات مادی و در واصل گشتن به این حیات معنوی هیچ فرقی بین مرد و زن گذاشته نشدهاست. خداوند تعالی در قسمتی از حدیث معراج میفرماید: فمن عمل برضای الزمه ثلاث خصال... فاذا احبنی احببته و حببته الی خلقی وافتح عین قلبه الی جلالی وعظمتی، فلا اخفی علیه علم خاصة خلقی ؛ هر کس به رضای من عمل کند سه خصلت را برایش حتم میشمرم... (تا این که در ادامه میفرماید) هرگاه به من محبت (و عشق) ورزد من هم به او محبت میورزم و محبوب مخلوقاتم قرارش میدهم و چشم قلبش را به روی جلال و عظمت خود میگشایم و علم ویژه خلق خود (و سر باطنی مخلوقاتم) را از او پنهان نمیدارم (و به باطن افراد آگاهش میسازم) (حدیث معراج، ارشادالقلوب دیلمی، به نقل از الوافی، ملا محسن فیض کاشانی).
کسی که چنین مقامی را حائز گردد قطعا عارف میباشد و این اثر بزرگ فقط متفرع بر این است که انسان محبت و عشق فطری دل را برای حضرت دوست بپروراند و آن عشق نهانی بالفعل را صرف معشوق حقیقی کند نه به دنبال معشوقکان سراب صفتبدود.
در این حدیث شریف هم هیچ فرقی بین مرد و زن نمیگذارد، بنابراین هیچ تفاوتی بین عشق در زن و مرد نیست گوی و میدان برای هر دو آماده است و زنان هم مثل مردان میتوانند با عشق و محبت خدا به مدارج و مراحل بالای کمال برسند.
برای آگاهی بیشتر ر.ک:
1- خودشناسی برای خودسازی محمد تقی مصباح یزدی
2- راه خودسازی جوانان سید محمد تقی قادری
3- زن در آیینه جمال و جلال جوادی آملی
«عشق» نام گیاهی است که در فارسی آن را «پیچک» خوانند (علفی که اطراف بوتههای انگور و... میپیچد و چه بسا آن را از کار انداخته و خشک میکند) و چون شوق موکد نیز شایق را چنان مجذوب معشوق میگرداند که دیگر خودی نمیبیند و فانی میشود، آن رااصطلاحا «عشق» گویند. بنابراین در عشق دوگانگی نیست و عاشق جز معشوق و معبود نمیبیند و نمیشناسد و مانند پروانهای است که درپرتو شمع فروزان محبوب، خود را میسوزاند. به تعبیر امام راحل (ره ) عاشقان روی او را، خانه و کاشانه نیست
مرغ بال و پر شکسته، فکر باغ و لانه نیست
گر اسیر روی اویی نیست شو، پروانه شو
پای بند ملک هستی در خور پروانه نیست
مست شو، دیوانه شو، از خویشتن بیگانه شو
آشنا با دوست راهش غیر این بیگانه نیست
فرق عشق حقیقی با عشقهای مجازی آن است که در دومی دلباخته را هوس جز کام برگرفتن نیست و در واقع او عاشق خویش و در بند نفس خود میباشد، اما در عشق حقیقی خودی نیست و تنها ذات محبوب است و بس:
عاشق روی توأم ای گل بی مثل و مثال
به خدا غیر تو هرگز هوسی نیست مرا
امام خمینی «ره») اما این که چنین عشقی چگونه حاصل میشود؟ باید گفت: ریشه این عشق در نهاد و فطرت هر کس نهفته است. زیرا انسان ذاتا عاشق کمال و جمال است و در هر جا جمال و کمالی تشخیص داد، به سمت آن میگرود. لیکن غالبا کمالات ناقص را مییابد و دلباختگی وسرسپردگی در برابر آن، حجاب رؤیت جمال و کمال مطلق میشود. ولی آن کس که ذات جمیل علیالاطلاق و کمال مطلقه را بشناسد، به دیگری دل نخواهد سپرد و جز بدو نخواهد اندیشید. بنابراین اولین توشه این راه معرفت است و معرفت پروردگار از سویی با مطالعه و تدبر و تفکرو از سوی دیگر با پالایش نفس از رذایل و عبودیت و اطاعت کامل از احکام شریعت میسر است. ازاینرو باید دانست که راه دراز و پر خطری پیش روست. به قول حافظ:
الا یا ایها الساقی ادرکأسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
از طرف دیگر سالک سبیل حق، نیازمند توفیق و دستگیری و مراقبت است. ازاین رو بر چند نکته تاکید میشود:
1- التزام به احکام شریعت در همه مراحل،
2- همراهی با استاد،
3- پالایش نفس از رذایل،
4- استعانت از خدا و توسل به اهل بیت(ع)،
5- عزم و اراده قوی و پایدار.
رسیدن به مقام محبت و عشق الهی مراحل و منازلی را میطلبد که تا مراحل اولیه طی نشود و آثار آن ظاهر نگردد مراحل بعدی مؤثر و نتیجهبخش نیست ازاینرو باید پله پله باشد و عجله در این راه بسیار خطرناک است.
اولین و اساسیترین راه کسب محبت و عشق الهی، طاعت و بندگی میباشد. واجبات و عبادات شرعی وقتی خالصانه انجام گیرند به انسان صفا میبخشند مشروط بر این که گناهان و معاصی به طور کلی ترک شوند هر اندازه انسان بیشتر مراقب خود باشد که گناه نکند و آینهدل را با زنگار گناه تیره نسازد، بیشتر با عبادات خود به دل صفا میبخشد. انجام واجبات و ترک محرمات قوام و رکن طاعت و بندگی و سرسپردگی به معشوق میباشد، بنابراین راه عشق را باید از راه عمل به دستورات شرع مقدس شروع کرد. شرع مقدس دوام و پایداری راه عشق راتأمین میکند زیرا:
«عشق نبود عاقبت ننگی بود»
راه شریعت جدا شدن از رنگهای غیرخدایی است و سر پایداری آن هم همین است زیرا معشوقکان دروغین فقط چند صباحی فروغ دارند ولی دیر یا زود افول و غروب میکنند و اشباعگر عشق ژرف انسان نیستند.
راه شریعت مصداق حقیقی معشوق دل را وامینماید ازاینرو به مرور زمان آتش عشق را شعلهورتر میسازد به جایی میرسد که:
وعده وصل چون شود آتش عشق تیزتر گردد
و خلاصه عشق الهی یعنی رها شدن از عشق اغیار و وقتی انسان رها میشود که شرایط بندگی را به جان بخرد. علی(ع) میفرمایند: من قام بشرائط العبودیة اهل للعتق ؛ هر کس شرایط بندگی را انجام دهد صلاحیت رهایی و آزادگی را دارد{M، (میزانالحکمه، ج 6، روایت 11319).
برای آگاهی بیشتر ر.ک: فطرت، شهید مطهری و نیز عبادت عاشقانه، استاد کریم محمود حقیقی